این طبیعی است که انسان هر از گاهی احساس ناراحتی و بی حوصلگی بکند. اما غم و غصه و ناراحتی بیش از حد شما را از جریان روتین زندگی بازمی دارد و در واقع این همان حالت افسردگی است که نیاز به درمان دارد. گرچه علائم افسردگی می تواند از شخصی به شخص دیگر متفاوت باشد اما اگر ۴ یا بیش از ۴ مورد از علائم زیر را هر روز به مدت دو هفته تجربه کرده باشید و این حالت ها فعالیت روزمره شما را دچار اختلال کرده باشد ( مثلا در کارتان، نقش والدینی شما و در ارتباط با دوستانتان خلل ایجاد کرده باشد) بایستی به پزشک متخصص مراجعه کنید.

علائم افسردگی را بشناسید.

کمتر یا بیشتر از همیشه غذا می خورید

کم شدن اشتها و افسردگی

افسردگی در کم شدن یا زیاد شدن اشتها تاثیرگذار است. وقتی مغز شما گرفتار افکار منفی می شود ممکن است فراموش کنید که غذا بخورید و یا علاقه خود را به آشپزی و یا آماده کردن غذا از دست می دهید. از طرف دیگر گاهی تاثیر معکوس دارد، یعنی همیشه احساس گرسنگی دارید و مدام غذا می خورید. مجموعه ای از احساسات مرتبط با افسردگی از جمله ناراحتی، بدبینی به آینده و اعتماد به نفس پایین شما را وادار می کند تا این احساسات را با غذا خوردن تسکین دهید.

خیلی کم و یا خیلی زیاد می خوابید

خوابیدن در محل کار و افسردگی

برخی از مبتلایان به افسردگی خواب زیادی دارند. آنها اغلب احساس می کنند انرژی ندارند و بیحال هستند. در واقع افراد افسردگی با زیاد خوابیدن از احساس ناراحتی خود فرار می کنند. در واقع آنها به خواب پناه می برند. برخی نیز به دلیل افکار و اندیشه های وسواسی شان دچار بی خوابی، بدخوابی و یا خواب های منقطع می شوند. تغییر در خواب نه تنها می تواند هشداری برای این بیماری باشد بلکه می تواند این بیماری را نیز بدتر کند. وقتی به اندازه کافی نمی خوابید، تنظیم ساعت بدن شما به هم می ریزد و همیشه احساس خستگی دارید و نمی توانید کارهای روزمره خود را به خوبی انجام دهید.

با اندک چیزی برآشفته می شوید

ناراحتی و افسردگی

در افرادی که دچار افسردگی می شوند، تحریک پذیری افزایش پیدا می کند. در چنین حالتی فرد بدخو و بد اخلاق می شود. با اندک چیزی که هیچگاه او را نمی آزرد، از کوره در می رود و موجب سرزنش دوستان و همکارانش می شود. بخشی از آن به دلیل تشدید نوسانات هورمون هاست که به دلیل افسردگی ایجاد می شود. اما گاهی ابراز احساسات به صورت افراطی صورت می پذیرد. وقتی کسی دچار درد جسمانی می شوند، به راحتی عصبی و خشمگین می شود، در مورد درد روانی نیز همین امر صادق است. این افراد خود را آنطور که هستند دوست ندارند و یا احساس خوبی از خودشان ندارند و این صبرشان را کم می کند و آنها را به لبه پرتگاه نزدیک می سازد.

نمی توانید تمرکز کنید

تمرکز نداشتن و افسردگی

فراموش می کنید که مهلت انجام کارتان تا کی بوده است؟ یادتان می رود که فرزندتان را از مدرسه بردارید؟ احساس می کنید نمی توانید تمرکز کنید و در تصمیم گیری ها دچار ابهام می شوید. ذهنی که دچار افسردگی باشد اینچنین است. گرفتار شدن در احساس ناراحتی و پوچی می تواند شما را در ابهام فرو ببرد که بر شغل شما، حافظه و قدرت تصمیم گیری تان تاثیرگذار است. عدم تمرکز به تصمیم گیری های نادرست و رفتارهای ناسالم و خطرناک می انجامد.

از چیزهایی که قبلا خوشحالتان می کرد دیگر لذت نمی برید

انزوا و افسردگی

قبلا از بودن در کنار گروه دوستان لذت می بردید، اما چند هفته ای است که دیگر چنین احساسی ندارید. همیشه به دنبال موقعیتی برای پیاده روی بوده اید اما مدتی است که دیگر این کار نیز برایتان جذاب نیست. وقتی تفریحات و سرگرمی ها دیگر مانند گذشته برایتان جذاب و خوشایند نیست یعنی دچار افسردگی شده اید. افسردگی شما را نسبت به فعالیت ها و سرگرمی هایی که همیشه از آن لذت می بردید، بی تفاوت می کند و موجب انزوای شما می شود. این یک چرخه معیوب ایجاد می کند: افسردگی مانع از لذت بردن شما از فعالیت های می شود، در نتیجه از انجام فعالیت هایی که می تواند حال شما را خوب کند دست می کشید.

احساس پوچی و بی ارزشی می کنید

احساس بی ارزشی و افسردگی

اگر مدام بی حال هستید و احساس پوچی و بی ارزشی می کنید، نشانه افسردگی است. مدام فکر کردن به اینکه من خوب نیستم و یا من مهم نیستم، خطرناک است زیرا به خود آزاری می انجامد. وقتی اینگونه می اندیشید دنبال مصادیقی برای تایید این افکار منفی می گردید، از این رو بدتر خود را در معرض خطر افسردگی قرار می دهید. احساس گناه کردن در مواردی که شما مسئول آن نیستید مانند یک رابطه نافرجام و یا از دست دادن شغل، عزت نفس شما را از بین می برد و به افسردگی می انجامد.

مرگ

مرگ و افسردگی

زیاد فکر کردن به خاتمه دادن زندگی، تصور اینکه خانواده و دوستان پس از مرگ شما چه احساسی خواهند داشت، فکر کردن به روش های مختلف برای خاتمه دادن به زندگی و یا به طور کلی فکر کردن درباره مرگ به هر شکلی یکی از علائمی است که نشان می دهد بایستی از کمک پزشک استفاده کنید. چرا که این افکار با عملکرد شما در زندگی روزمره ارتباط مستقیمی دارد. اگر همیشه به این مسائل فکر می کنید و یا دو هفته است که هر روز این افکار را دارید، باید از متخصص کمک بگیرید حتی اگر دیگر علائم افسردگی را نداشته باشید.

عصبی و مضطرب هستید

اضطراب و افسردگی

اکثر کسانی که دچار افسردگی هستند، اضطراب را نیز تجربه می کنند. اضطراب و افسردگی با هم عجین هستند و برخی از کسانی که افسردگی دارند دچار حمله های عصبی نیز می شوند. اضطراب چیزی بیش از یک دلهره طبیعی است که اکثر ما آن را تجربه کرده ایم. اضطراب در واقع یک احساس وحشت همیشگی و افکار وسواسی است که گاهی با علائم فیزیکی مانند ضربان قلب شدید، تعریق بیش از حد و مشکلات خواب خود را نشان می دهد. نکته مهم این است که اضطراب افسردگی را تشدید می کند و افسردگی نیز بر اضطراب می افزاید. اگر مدام دچار اضطراب هستید، از پزشک کمک بگیرید.

انرژی ندارید

خستگی و افسردگی

افسردگی همراه با رخوت می تواند منجر به نخوردن غذا و نداشتن خواب کافی شود. از طرفی به ناراحتی و ناامیدی زیاد نیز می انجامد. دست و پنجه نرم کردن با ناراحتی های روانی، انرژی را از بین می برد درنتیجه در انجام وظایف خود احساس خستگی و بیحالی دارید و به مسئولیت های شغلی و خانوادگی رسیدگی نمی کنید. این احساس خستگی در تمام لحظات زندگی با شماست حتی وقتی از خواب بیدار می شوید و دوش می گیرید. اگر همیشه این حالت خستگی را دارید و این احساس بر زندگی شما تاثیر گذاشته است، حتما از پزشک کمک بگیرید.

احساس درد

درد و افسردگی

اگر دردهای روحی و روانی ناشی از افسردگی خود را درمان نکنید این دردها به جسم شما منتقل خواهد شد و به صورت دردهای فیزیکی خود را نشان خواهد داد مانند سردرد، مشکلات گوارشی، گردن و کمردرد و حتی مشکل نعوظ. هر درد و ناراحتی نشانه افسردگی نیست اما اگر از دردهای مزمن رنج می برید که علت آن مشخص نیست، احتمالا نشانه افسردگی است.

 

منبع : کاویاب